دانشگاه صنعتی شاهرودپژوهش های ژئوفیزیک کاربردی2476-50075220190923تخمین موجک و واهمامیخت دادههای لرزهای با استفاده از روش بازیابی فاز19320585610.22044/jrag.2017.856FAسپیده وفائی شوشتریکارشناسی ارشد، مؤسسه ژئوفیزیک، دانشگاه تهرانعلی غلامیدانشیار، مؤسسه ژئوفیزیک، دانشگاه تهرانJournal Article20170104داده حاصل از عملیات لرزهنگاری در مقایسه با سایر روشهای ژئوفیزیکی می­تواند اطلاعات بیش­تری از زیر سطح زمین ارائه کند و به همین دلیل لرزه­نگاری در اکتشافات نفت و گاز از اهمیت بالایی برخوردار است. واهمامیخت موجک و یا چشمه یکی از با اهمیت­ترین مراحل در پردازش داده لرزه­ای است که برای افزایش قدرت تفکیک زمانی مقاطع لرزه­ای به یک موجک با ساختار صحیح نیازمند است؛ اما تخمین درست یک موجک لرزه­ای به شدت تحت تأثیر پیچیدگی­های فازی موجک است. خصوصیات آماری سری بازتاب زمین باعث می­شود اطلاعات طیف دامنه فوریه موجک چشمه را بتوان از داده­های ثبت شده محاسبه نمود و در نتیجه اطلاعات فازی موجک در حالت­های خیلی ساده نظیر بیشینه یا کمینه فاز بودن را قابل محاسبه می­نماید. این امر موجب شده که فرض کمینه فاز بودن موجک چشمه در لرزه­نگاری بسیار مرسوم شود. در حالی ­که این فرض در بیشتر اوقات درست نیست. در این مقاله با تخمین یک طیف دامنه هموار برای موجک لرزه­ای، اقدام به انجام فرآیند واهمامیخت داده­ها بر اساس الگوریتم بازیابی فاز به منظور تخمینی از پاسخ ضربه زمین خواهیم نمود. در واقع بر خلاف روش­های واهمامیخت مرسوم تنها از وارون­سازی طیف دامنه فوریه داده<sub>­</sub>ها بهره گرفته می­شود. در گام بعدی با واهمامیخت پاسخ ضربه محاسبه شده از داده­ها تخمین صحیح­تری از موجک با فاز دلخواه را خواهیم داشت. نتایج حاصل از شبیه­سازی­های عددی با داده­های شبیه­سازی شده و میدانی نشان می­دهد که روش پیشنهادی قادر است موجک­های با فاز آمیخته را با دقت بالایی استخراج نماید. از دیگر خصوصیات بارز این روش تخمین همزمان پاسخ ضربه زمین یا سری بازتابی زمین است. لذا الگوریتم ارائه شده در اینجا نوعی واهمامیخت کور محسوب می­شود؛ به طوری که سری بازتاب و موجک چشمه به طور همزمان تخمین زده می­شوند.https://jrag.shahroodut.ac.ir/article_856_e916ed760f3fd06c6e302c6e2f8e3eb1.pdfدانشگاه صنعتی شاهرودپژوهش های ژئوفیزیک کاربردی2476-50075220190923الگوریتمی جامع برای انجام واهمامیخت ناپایا با تفکیک پذیری بالا در حضور نوفه گوسی و اسپایکی20721596010.22044/jrag.2017.960FAسیدحسین سیدآقامیریدانشجوی دکتری، مؤسسه ژئوفیزیک، دانشگاه تهرانعلی غلامیدانشیار، مؤسسه ژئوفیزیک، دانشگاه تهرانJournal Article20170506در بسیاری از حوزههای علوم به دست آوردن اطلاعات در مورد یک کمیت نیازمند تئوری وارون است. در این موارد با استفاده از تئوری وارون اطلاعات آن کمیت از اندازهگیریهای غیرمستقیم آن استخراج میشود. در تئوری وارون به همان اندازه که نوشتن یک تابع هزینه مهم است؛ حل آن نیز اهمیت دارد. در اکثر مسائل وارون خطی و محدب، تابع هزینه غیرخطی بوده و از روشهای تکراری برای حل آن استفاده میشود. در این روش­ها تعیین پارامتر منظم سازی، سرعت همگرایی و کیفیت جواب از موارد مورد بحث است و داشتن روشی جامع، کمهزینه و قابل اعتماد بسیار ارزشمند است. مسئله واهمامیخت ناپایا به عنوان یک مرحله مهم از پردازش دادههای لرزهای و ابزاری کلیدی برای بهبود تفکیک پذیری زمانی، یک مسئله وارون خطی، مقید و بَد وضع با تابع هزینه غیرخطی (چنانچه اثر جذب و موجک معلوم باشند، در غیر این صورت مسئله غیرخطی است) است؛ که حل آن دشوار است. در این مقاله روشی برای حل این بهینهسازی در حضور نوفه گوسی و یا اسپایکی پیشنهاد میشود؛ که به روزرسانی پارامتر را به صورت خودکار انجام میدهد و جوابی پایدار و قابل اعتماد در حالت­های مختلف ارائه میدهد. روش پیشنهادی به انتخاب پارامتر منظم سازی اولیه و جواب اولیه وابسته نیست و پاسخ نهایی در تابع هزینه صدق میکند. نتایج اعمال روش پیشنهادی بر مثالهای مصنوعی و داده­های واقعی نشان میدهد که الگوریتم پیشنهادی پایدار و سریع بوده و نسبت به تغییر پارامتر منظم سازی اولیه مقاوم است.https://jrag.shahroodut.ac.ir/article_960_77f0d263a08e9472a114fd1914da897b.pdfدانشگاه صنعتی شاهرودپژوهش های ژئوفیزیک کاربردی2476-50075220190923مطالعات زمینشناسی و ژئوفیزیکی بهمنظور اکتشاف سرب و روی در منطقه چومالو، شمالغرب زنجان217234110610.22044/jrag.2018.5980.1139FAآرش ربیعی صادق آبادیدانشجوی کارشناسی ارشد، دانشکده مهندسی معدن، نفت و ژئوفیزیک، دانشگاه صنعتی شاهرودعلیرضا عرب امیریدانشیار، دانشکده مهندسی معدن، نفت و ژئوفیزیک، دانشگاه صنعتی شاهرودابوالقاسم کامکار روحانیدانشیار، دانشکده مهندسی معدن، نفت و ژئوفیزیک، دانشگاه صنعتی شاهرودسوسن ابراهیمیاستادیار، دانشکده مهندسی معدن، نفت و ژئوفیزیک، دانشگاه صنعتی شاهرودJournal Article20170707منطقه چومالو در شمالغرب زنجان، در پهنه فلززایی طارم- هشتجین واقع است. سنگ میزبانهای کانیسازی سنگهای آتشفشانی ائوسن و توده نفوذی مونزونیتی الیگوسن میباشند؛ که متحمل دگرسانیهای گرمابی پروپیلیتیک- کربناته، سیلیسی و سیلیسی- آرژیلیک شدهاند. فعالیتهای گرمابی حاصل از تزریق توده نفوذی سبب ایجاد دو نوع کانیسازی در منطقه شده است؛ کانیسازی اول بهصورت یک زون سیلیسی- برشی با روند N70E، و نوع دوم بهصورت دسته رگه با روند تقریبی شمالغرب- جنوبشرق، در شمال کانیسازی اول میباشد. کانیسازی بهصورت رگهای، رگچهای، تودهای، پراکنده و جانشینی بوده و از روند گسلها تبعیت میکند. ماده معدنی شامل سرب، روی و فلوئور بههمراه مس، طلا و نقره میباشد؛ که بهصورت کانیهای کالکوپیریت، پیریت، گالن، اسفالریت، سروزیت، کلسیت و فلوریت تشکیل شده است. بر اساس نتایج مطالعات زمینشناسی انجام شده در این تحقیق، خصوصیات کانیسازی منطقه چومالو از نوع کانسارهای سرب و روی هیدروترمال میباشد. برداشت دادههای قطبشالقایی (IP) و مقاومتویژه ابتدا در قالب آرایش مستطیلی بهمنظور تعیین محدودههای بیهنجار و سپس با استفاده از آرایش دوقطبی- دوقطبی بهمنظور اکتشاف محدودههای جانبی و عمقی این بیهنجاریها، طراحی و انجام شد. سپس مدلسازی دادههای IP و مقاومتویژه بهروش وارونسازی هموار دوبعدی انجام شد؛ همچنین برای نمایش بهتر نتایج، تمام مقاطع دوبعدی با یکدیگر ترکیب شدند و یک مدل سهبعدی ارائه شد. در نتیجه، یک بیهنجاری با راستای تقریبی شرقی- غربی در جنوب محدوده منطبق بر زون سیلیسی- برشی، و چند بیهنجاری با راستای تقریبی شمالی- جنوبی در شمال محدوده در ارتباط با شکستگیهای نهشتههای بازالتی گسترش یافتهاند؛ که میتوان آنها را مرتبط با کانیسازی فلزی در منطقه دانست. نواحی بیهنجار با مقادیر بارپذیری بالا و مقاومتویژه متوسط رو به پایین مشخص شدهاند. مقادیر بسیار بالای بارپذیری برای برخی از بیهنجاریهای شمالی احتمالاً بهعلت وجود پیریت پراکنده در عمق باشد. در نهایت 6 نقطه برای حفاری پیشنهاد شد.https://jrag.shahroodut.ac.ir/article_1106_e772a4645e2db5106cd316fada30e352.pdfدانشگاه صنعتی شاهرودپژوهش های ژئوفیزیک کاربردی2476-50075220190923مدل سازی وارون دو بعدی میدان گرانی باقی مانده با استفاده از شبکه عصبی پیشخور مدولار : مطالعه موردی یک معدن کرومیت235251107110.22044/jrag.2017.6013.1141FAعطا اسحق زادهدانش آموخته کارشناسی ارشد ژئوفیزیک، شرکت کاوشگران زمین آرادعلیرضا حاجیاناستادیار، گروه فیزیک، دانشکده علوم پایه، واحد نجف آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، نجف آباد، اصفهان، ایرانشکوفه خلیلیدانش آموخته کارشناسی ارشد ژئوفیزیک، دانشگاه آزاد اسلامی، همدانJournal Article20170718یکی از اهداف اصلی در اکتشافات ژئوفیزیکی، تعیین عمق و گسترش توده معدنی در زیر زمین میباشد. بدلیل عدم یکتایی جواب در وارونسازی میدان گرانی، روشهای زیادی برای حذف یا کاهش خطای مدلسازی ارائه شده است. تشبیه کردن شکل توده مولد بیهنجاری به یکی از شکلهای هندسی، تا حد زیادی ابهام موجود در مدلسازی وارون را کاهش میدهد. همانند سازی ساختار توده معدنی مولد بیهنجاری گرانی به یک شکل هندسی، نیازمند مطالعات زمین شناختی و صحرائی میباشد. در این مقاله استفاده از شبکه عصبی مصنوعی پیشخور مدولار برای وارون سازی دو بعدی بیهنجاریهای گرانی شکلهای هندسی کره، استوانه عمودی و استوانه افقی ارائه میشود. شبکه عصبی مدولار از چندین شبکه عصبی پیشخور موازی تشکیل میشود که به هر شبکه عصبی پیشخور، مدول گفته میشود. آموزش هر مدول بصورت مجزا توسط مدلهای آموزشی صورت میپذیرد. یادگیری مدولها با ناظر و با استفاده از الگوریتم پس انتشار خطا صورت میپذیرد. سه پارامتر عمق، فاکتور شکل و ضریب دامنه با توجه به مقادیر بردار گرانی، بعنوان لایه ورودی شبکههای عصبی پیشخور، توسط هر مدول تخمین زده میشود. همچنین یک واحد پردازشی یکپارچه کننده بنام واحد عملگر میانگین، خروجیهای هر مدول را دریافت کرده و مقدار میانگین هر پارامتر را محاسبه مینماید. فاکتور شکل، تعیین کننده شکل تقریبی توده معدنی میباشد. با توجه به ضریب دامنه تخمین زده شده، میتوان شعاع توده مولد بیهنجاری گرانی را نیز محاسبه نمود. دادههای گرانی مدلهای مصنوعی کره، استوانه افقی و عمودی، با و بدون نوفه تصادفی اضافه شده، با روش ارائه شده در این مقاله مورد بررسی قرار میگیرند. نتایج قابل قبول بدست آمده از مدلهای مصنوعی، کارایی وارونسازی شبکه عصبی مدلار را نشان میدهند. همچنین در این مقاله، از روش شبکه عصبی مدولار برای مدلسازی میدان گرانی باقیمانده و نیز میدان گرانی فراسو شده یک معدن کرومیت در سبزوار استفاده شده است.https://jrag.shahroodut.ac.ir/article_1071_f786c5c19424d8e34630f00bee4d48f5.pdfدانشگاه صنعتی شاهرودپژوهش های ژئوفیزیک کاربردی2476-50075220190923وارونسازی مقید دادههای RMT با مقاطع GPR در مقایسه با تفسیر تلفیقی آنها در بررسی یک آبخوان253267131710.22044/jrag.2018.6877.1188FAمهدی محمدی ویژهدانشجوی دکتری؛ مؤسسه ژئوفیزیک، دانشگاه تهران0000-0001-7914-8523بهروز اسکوئیمؤسسه ژئوفیزیک، دانشگاه تهرانمهرداد باستانیدانشگاه اپسالا و سازمان زمین شناسی سوئدتوماس کالچوئردانشگاه اپسالا سوئدJournal Article20180312روشهای رادیومگنتوتلوریک (RMT) و رادار نفوذی به زمین (GPR) از جمله روشهای شناخته شده در مطالعه و اکتشاف آبهای زیرزمینی میباشند. روش RMT به منظور بررسی تغییرات مقاومت ویژه الکتریکی در ساختارهای زیرسطحی (عموماً کمتر از 100 متر) مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین از مقاطع پردازش یافته GPR، اطلاعات ساختاری با قدرت تفکیک بالا از اعماق کم زمین قابل اکتساب است. از این رو ترکیب اطلاعات به دست آمده از روشهای فوق در مدل سازی آبخوانهای زیر سطحی منجر به نتایج مفیدی خواهد شد. برای این منظور با تحلیل سرعت دادههای نقطه میانی مشترک (CMP) و ترکیب روابط تجربی تاپ و آرچی، یک قید جدید به منظور وارونسازی دادههای RMT معرفی شده است. برای ارزیابی وارونسازی مقید دادهها و مقایسه آن با تفسیر تلفیقی نتایج، یک آبخوان شناخته شده در شمال محدوده هبی (Heby) واقع در غرب شهر اپسالا (Uppsala) در سوئد در نظر گرفته شد. بر روی این آبخوان دو پروفیل با طولهای ۸۷۰ و ۵۵۰ متر با روشهای مذکور برداشت و مورد مطالعه قرار گرفت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهند که تفکیک نواحی اشباع و غیر اشباع با ضخامت قابل توجه (بیشتر از 10 متر)، در مقاطع RMT به خوبی صورت گرفته است. در این نواحی نتایج حاصل از انطباق مناسبی با مقاطع GPR برخوردار بوده و تفسیر تلفیقی آنها منطقی به نظر میرسد. مشکل عمده مقاطع نهایی RMT در این شرایط، عدم نمایش مرزهای ناگهانی است که به واسطه هموارسازی مدل در فرایند وارونسازی دادهها به وجود آمده است. با مشارکت دادن اطلاعات به دست آمده از مقاطع GPR در قالب ماتریس کواریانس مدل و اطلاعات پیشینی، وارونسازی مقید دادههای RMT به خوبی هدایت شده است. به نحوی که سطح ایستابی در اعماق 10 الی 20 متری و به تبع آن ناحیه اشباع به خوبی آشکارسازی شده و منطبق به اطلاعات چاه میباشد. روش RMT به دلیل قدرت تفکیک پایین، قابلیت تفکیک نواحی اشباع و غیر اشباع کم ضخامت را نداشته است. به نحوی که سطح ایستابی مربوط به یک آبخوان محلی در اعماق 10 الی 15 متری و به تبع آن ناحیه اشباع کم ضخامت به ویژه در مود دترمینان آشکارسازی نشده است. برای نشان دادن این موضوع، یک مدل مصنوعی مشابه با محیط مورد مطالعه نیز ارزیابی شد. به دلیل قدرت تفکیک متفاوت روشهای RMT و GPR، تفسیر تلفیقی آنها در آشکارسازی آبخوان محلی گمراه کننده است. در چنین شرایطی، وارونسازی مقید دادههای RMT با استفاده از مقاطع دورافت مشترک (common-offset(CO)) برخلاف قید معرفی شده، نا امید کننده بوده است. درصورتیکه با استفاده از رویکرد ارائه شده و مشارکت دادن قیدهای سختتر، آبخوان محلی آشکارسازی شده است.https://jrag.shahroodut.ac.ir/article_1317_9b86c3b6c06c6dc88e7f4b6f1d5f41c5.pdfدانشگاه صنعتی شاهرودپژوهش های ژئوفیزیک کاربردی2476-50075220190923ارائه روشی جدید برای تعیین مرز توده ها و ساختارهای زمین شناسی با استفاده از مدول تانسور گرادیان میدان پتانسیل269281134210.22044/jrag.2018.7185.1203FAوحید زارعیدانشجوی دکتری، دانشکده مهندسی معدن، دانشگاه صنعتی سهند، تبریز، ایرانرسول حمیدزاده مقدمدانشیار، دانشکده مهندسی معدن، دانشگاه صنعتی سهند، تبریز، ایرانحسن خیرالهیدانشجوی دکتری، سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهران، ایرانJournal Article20180709تعیین مرز افقی توده های مغناطیسی یکی از اهداف مهم در اکتشافات مغناطیس سنجی می باشد در این راستا روش های گوناگونی پیشنهاد شده که بر پایه مشتقات میدان پتانسیل بنا شده اند. در سال های اخیر با اندازه گیری مستقیم داده های تانسور گرادیان میدان پتانسیل روش های جدیدی ارائه شده که به دلیل استفاده از نه مولفه میدان دارای دقت بسیار بالایی در تعیین مرز ساختارها و توده های مولد بی هنجاری نسبت به سایر روش های پیشین می باشند. این مولفه ها را می توان به طور غیرمستقیم از داده های میدان پتانسیل نیز محاسبه کرد. هدف از این پژوهش ارائه یک فیلتر جدید تحت عنوان مدول افقی نرمال شده (Normalized Horizontal Modulus) بر پایه داده های تانسور گرادیان میدان پتانسیل می باشد که با دقت بسیار بالایی مرز ساختارها و توده ها را نمایش می دهد و نسبت به دیگر روش های تعیین مرز هیچگونه اعوجاجی نداشته و لبه کاذب نمایش نمی-دهد. این فیلتر در حقیقت از تانسور گرادیان میدان پتانسیل جهت نرمال کردن مدول افقی میدان پتانسیل استفاده می کند و کمترین مقدار آن مرز افقی ساختارها و توده ها را نمایش می دهد. همچنین این پژوهش روشی برای محاسبه مولفه های تانسور گرادیان میدان پتانسیل معرفی می کند. روش های ارائه شده بر روی داده های مغناطیسی مصنوعی با نویز و بدون نویز اعمال شد و با سایر فیلترهای تعیین مرز مانند THDR، Tilt و ED مقایسه شد. نتایج حاکی از کارایی بسیار خوب روش پیشنهادی می باشد همچنین این روش بر روی داده های مغناطیس هوایی منطقه ورزقان اعمال گردید و مرز گسل ها و شکستگی های منطقه با دقت بسیار بالایی تعیین گردید.https://jrag.shahroodut.ac.ir/article_1342_954e26b78c8ba258a960403da8060b10.pdfدانشگاه صنعتی شاهرودپژوهش های ژئوفیزیک کاربردی2476-50075220190923تحلیل زمان-فرکانس داده های لرزه ای با روش تبدیل S بازچینی شده برای آشکارسازی سایه های کم-فرکانس283293137010.22044/jrag.2018.7581.1215FAمحمد رداداستادیار، دانشکده مهندسی معدن، نفت و ژئوفیزیک، دانشگاه صنعتی شاهرود0000-0002-3904-1999Journal Article20181016دستیابی به نمایش زمان-فرکانس سیگنال با تفکیک پذیری زمانی و فرکانسی قابل قبول، برای اهداف خاص در مطالعات کاربردی مختلف، همواره یکی از چالش های محققین در زمینه پردازش سیگنال بوده است. در تحلیل داده های لرزه ای نیز استفاده از یک نمایش زمان-فرکانس با تفکیک پذیری بالا، دقت بالاتر در پردازش و تفسیر داده های لرزه ای با استفاده از تحلیل زمان-فرکانس را نتیجه خواهد داد. در اکثر روش های تحلیل زمان-فرکانس، یک فرایند هموارسازی در تولید نمایش زمان-فرکانس سیگنال انجام می شود که باعث پخش شدن انرژی در صفحه زمان-فرکانس و کاهش توان تفکیک پذیری می گردد. یکی از فنون کارآمد برای جبران این رخداد و افزایش تفکیک پذیری، بازچینی می باشد. این فن قادر است از طریق انتقال و تمرکز انرژی پخش شده در صفحه زمان-فرکانس به موقعیت واقعی آن، تفکیک پذیری زمانی و فرکانسی بسیار بالایی ارائه دهد. بازچینی بر روی روش های مختلف تحلیل زمان-فرکانس پیاده سازی شده و عملکرد آن در تحقیقات مختلف نشان داده شده است. در این مقاله تبدیل S بازچینی شده که یکی از رهیافت های جدید برای ارتقای تفکیک پذیری زمانی و فرکانسی در نمایش زمان-فرکانس حاصل از تبدیل S است، برای استخراج برخی نشانگرهای لرزه ای به کار گرفته خواهد شد. در این مقاله عملکرد این روش در ارائه تفکیک-پذیری قابل قبول با آزمایش بر روی سیگنال های مصنوعی ناپایای غیر لرزه ای و لرزه ای نشان داده می شود. بعنوان یک کاربرد لرزه ای، تبدیلS بازچینی شده در تهیه نشانگرهای تک-فرکانس، دامنه لحظه ای، فرکانس لحظه ای غالب و فاکتورشیرینی از تحلیل زمان-فرکانس داده ی لرزه ای مربوط به یک میدان هیدروکربنی برای مطالعه ناهنجاری های سایه کم-فرکانس به کار گرفته می شود. نتایج نشان می دهد که این روش قادر است تمرکز انرژی بسیار بالاتری نسبت به تبدیل S استاندارد ارائه دهد و رویدادها و ناهنجاری ها با تفکیک پذیری بهتری در مقاطع نشانگرها نمایش داده شده و با دقت بیشتری تفسیر شوند.https://jrag.shahroodut.ac.ir/article_1370_7c4bc4d9071e039030d058007482880e.pdfدانشگاه صنعتی شاهرودپژوهش های ژئوفیزیک کاربردی2476-50075220190923معکوس سازی شبه دوبعدی داده های الکترومغناطیس هلی کوپتری حوزه فرکانس بر پایه روش اکام میرا شده295310138110.22044/jrag.2019.7219.1206FAحسینعلی قاریدانشجوی دکتری، مؤسسه ژئوفیزیک، دانشگاه تهرانبهروز اسکوئیدانشیار، مؤسسه ژئوفیزیک، دانشگاه تهرانمهرداد باستانیپژوهشگر (دکتری)، سازمان زمین شناسی سوئد، اوپسالا، سوئد/ استاد همبسته، دپارتمان علوم زمین، دانشگاه اوپسالا، اوپسالا، سوئدحسن خیرالهیدانشجوی دکتری، دانشکده مهندسی معدن ومتالورژی، دانشگاه صنعتی امیرکبیر/ سازمان زمینشناسی و اکتشافات معدنی کشور، تهرانJournal Article20180702در این مقاله، طرح معکوس­سازی شبه­دوبعدی با قیدهای جانبی و قائم از طریق روش معکوس­سازی اکام دوبعدی (2D-DOInv) برای داده­های الکترومغناطیس هلی­کوپتری در حوزه فرکانس، حاصل از دو سیستم آرایش هم­صفحه افقی، هم­محور قائم و همچنین ترکیبی از هر دو سیستم، در محیط نرم­افزار MATLAB ارائه شده است. در الگوریتم 2D-DOInv، مساله معکوس­سازی علاوه بر قیدهایی در جهت قائم، با استفاده از قیدهای جانبی یا افقی نیز پایدار شده است. علاوه بر این اطمینان حاصل می­شود که پارامترهای مدل در شرایط و ساختارهای زمین­شناسی متفاوت در دو جهت افقی و قائم، با تعریف ضرایب اختیاری جانبی و قائم از طرف کاربر، به طور صحیح تغییر می­کنند. در این طرح داده­های تمام ایستگاه­ها به طور همزمان معکوس­سازی می­گردند و متعاقبا مدل حاصل از تمام ایستگاه­ها نیز در یک مقطع دوبعدی در یک زمان بازیابی می­شوند. از دیگر قابلیت­های این طرح معکوس­سازی، اعمال قید عدم تساوی به عنوان اطلاعات اولیه برای پایداری بیشتر مساله می­باشد. 2D-DOInv قادر است جهت تسریع در فرآیند معکوس­سازی، از قابلیت پردازش موازی در کامپیوترهای حاوی چند پردازشگر استفاده کند. این طرح معکوس­سازی برای داده­های حاصل از دو مدل مصنوعی با شبیه­سازی شرایط واقعی زمین، ساختار دره مدفون و یک زمین دو لایه­ای با رولایه­ی به شدت ناهمگن، مورد آزمایش قرار گرفته است. نتایج نشان می­دهد که الگوریتم 2D-DOInv با وجود عدم برازش بالاتر، اثرات نامطلوب دو و سه بعدی و همچنین اثر نوفه­ی داده­ها در مقاطع مقاومت ویژه الکتریکی را نسبت به روش معمولی اکام به طور موثر کاهش می­دهد. همچنین با توجه به عدم وابستگی 2D-DOInv به مدل شروع، پایداری فرایند معکوس­سازی و در نتیجه همگرایی سریع را در پی دارد. علاوه بر این، در مواردی که تغییرات جانبی ساختار زیر سطح زمین قابل توجه باشد، مانند رولایه ناهمگن موجود در مدل مصنوعی دوم، می­توان با انتخاب مقادیر پایین قید هموارساز در این محیط­ها از همواری بیش از حد مدل بازیابی شده جلوگیری کرد. در نهایت از الگوریتم مورد بحث به عنوان روشی مؤثر در معکوس­سازی داده­های الکترومغناطیس هلی­کوپتری در حوزه فرکانس واقع در محدوده­ای از برگه کلاته­رشم در استان سمنان استفاده شده است و نتایج این فرایند معکوس­سازی با نقشه زمین­شناسی، تصاویر ماهواره­ای و نتایج از حاصل از داده­های توموگرافی مقاومت ویژه الکتریکی مقایسه گردید و صحت آنها تائید شد.https://jrag.shahroodut.ac.ir/article_1381_df390676dd6f0e021a4cf944da891e68.pdfدانشگاه صنعتی شاهرودپژوهش های ژئوفیزیک کاربردی2476-50075220190923تعیین لبه داده های میدان گرانی با استفاده از روش آماری CCMS311325140410.22044/jrag.2019.7593.1216FAمصطفی موسی پور یاسوریکارشناسی ارشد، مؤسسه ژئوفیزیک، دانشگاه تهرانسید وحید ابراهیمزاده اردستانیاستاد، مؤسسه ژئوفیزیک، دانشگاه تهرانJournal Article20181020تعیین لبه یک تفسیر کیفی و روشی سریع برای بدست آوردن اطلاعات از بی هنجاریهای مولد میدان گرانی است. در تعیین لبه دقت در برآورد مرز بی هنجاریها و تفکیک بی هنجاریهای که دامنه آنها با هم تداخل دارد بسیار مهم است. از جمله معایب روشهای تعیین لبه، حساس بودن به نوفه؛ حساس بودن به عمق بی هنجاری، برآورد لبه بزرگتر از مقدار واقعی، عدم تفکیک بی هنجاریها و .. است. به همین دلیل روشهای متنوعی برای تعیین لبه معرفی شده است. بیشتر روشهای تعیین لبه بر پایه گرادیانها قرار دارند. گرادیانها به نوفه حساس هستند. به منظور افزایش دقت در تعیین لبه از روشهای آماری استفاده شده است. روش نیمه آماری NSTD و روش کاملا آماری CCMS از جمله آنها هستند.<br /> در این مقاله از روشهای برپایه گرادیان مشهور زوایه تتا (Theta)، گرادیان کل افقی (THD)، زوایه تیلت (Tilt angle)، زوایه تیلت هذلولوی (HTA)، روش نوین برپایه گرادیان NTHD، روش نیمه آماری NSTD و روش کاملا آماری CCMS در تعیین لبه دادههای مصنوعی و واقعی استفاده شده است. قضاوت اینکه کدام روش جواب بهتری در همۀ دادهها گرانی دارد، کمی دشوار است اما در این مقاله با در نظر گرفتن شرایطی مانند نوفهای، بی هنجاریهای تداخل یافته، دقت لبه برآوردی و تاثیر عمق بی هنجاری در تعیین لبه توانایی روشهای مختلف بررسی و مقایسه شده است. <br /> نتایج تعیین لبه دادهها مصنوعی نشان میدهد که روشهای تنها بر پایه گرادیان قرار دارند به تداخل دامنه بی هنجاریها و نوفه حساس هستند و در روشهای که از تعداد گرادیانهای کمتری استفاده میکنند نوفه کمتری وجود دارد. روشهای NTHD، NSTD و CCMS که از حرکت پنجرهها حاصل میشوند به نوفه حساسیت کمتری دارند. این روشها مرز بی هنجاری با دامنه-های مختلف را آشکار میکنند و بی هنجاریهای که دامنه آنها باهم تداخل داشته را به خوبی تفکیک میکنند. در همۀ روشهای تعیین لبه این مقاله افزایش عمق بی هنجاری باعث شده است که دقت تعیین لبه کاهش یابد. در مجموع بررسیها نشان میدهد که CCMS نتایج بهتری در تعیین لبه دادههای مصنوعی ارائه داده است. در دادههای واقعی نیز نتایج روش CCMS بهتر از سایر روشها است. نتایج تعیین لبه این روش در دادههای واقعی برروی نقشه بوگه نشان داده شده است این نحوه نمایش پیچیدگیهای نقشه تعیین لبه را کاهش میدهد که میتواند برای مفسر بسیار مفید باشد.https://jrag.shahroodut.ac.ir/article_1404_e9d7f2b65c28086c64d6c4133bbc1ea7.pdfدانشگاه صنعتی شاهرودپژوهش های ژئوفیزیک کاربردی2476-50075220190923شناسایی نشت احتمالی از تکیهگاه سد باطله آبگیر معدن مس میدوک با استفاده از روشهای ژئوفیزیکی327344145110.22044/jrag.2019.7909.1226FAالهام ساعی نیادانشجوی کارشناسی ارشد؛ دانشکده مهندسی معدن و متالورژی، دانشگاه یزداحمد قربانیدانشیار؛ دانشکده مهندسی معدن و متالورژی، دانشگاه یزدعبدالحمید انصاریدانشیار؛ دانشکده مهندسی معدن و متالورژی، دانشگاه یزدJournal Article20181227فعالیت معدنکاری با تولید حجم عظیمی باطله همراه است که بخشی از این مواد مربوط به کارخانه فرآوری است و معمولاً در سدهای باطله جمع آوری میشود. با توجه به اثرات سوء زیستمحیطی سدهای باطله و ناپایداری مکانیکی آنها به دلیل فرسایش داخلی ناشی از نشتهای احتمالی، مطالعه عملکرد این سدها ضروری بوده و عاملی برای مدیریت بهتر فعالیتهای معدنی است. در این پژوهش با استفاده از روشهای ژئوفیزیکی (توموگرافی مقاومت ویژه الکتریکی و پتانسیل خودزا)، مطالعات هیدورشیمی آب و تفسیر این نتایج با درنظر گرفتن زمینشناسی و تکتونیک منطقه سد باطله و ساختار نفوذناپذیر سد آبگیر با هسته آسفالت، احتمال نشت آب از تکیهگاه سد آبگیر معدن مس میدوک شهربابک کرمان بررسی شد. نتایج مطالعات توموگرافی مقاومت ویژه الکتریکی محدودهای با مقاومت ویژه الکتریکی کمتر از 20 اهممتر را در تکیهگاه شمال شرقی سد آبگیر نشان میدهد که میتواند نشاندهنده احتمال حضور زون آبدار باشد. نتایج پتانسیل خودزا، نشاندهنده آنومالی مثبت در محدوده مقادیر نشت و منطبق بر نتایج توموگرافی مقاومت ویژه الکتریکی است. آنومالی مثبت پتانسیل خودزا در محل خروج آب از زمین میتواند مرتبط با پتانسیل الکتروسینتیک به دلیل اختلاف ارتفاع سطح آب در جلو و پشت سد باشد. بنابراین، وجود تغییرات پتانسیل خودزا در این تکیهگاه تأییدی بر حضور جریان آب است. نتایج مطالعات هیدروشیمی نشان میدهد تیپ آب زیرزمینی منطقه بیکربناته-کلراته است؛ در حالیکه تیپ نمونه آب گمانه پایشی W5 که در پاییندست سد آبگیر و در نزدیکی دیواره شمال شرقی آن واقع شده است، مانند نمونه آب سد سولفاته–کلراته است. تلفیق نتایج مطالعات زمینشناسی، هیدروشیمی آب و روشهای ژئوفیزیکی و انطباق آنها با حضور چشمه در این محدوده، نشان دهنده وجود نشت در تکیهگاه شمال شرقی سد باطله آبگیر معدن مس میدوک است.https://jrag.shahroodut.ac.ir/article_1451_cb61316134f16dc3a9a854e58c1d05e8.pdf